در باور قرآنی اعتقاد به حلول وجود ندارد و چیزی بنام تسخیر انسان توسط یک روح انسانی و حتی سایرموجودات در این شکل وجود ندارد.

در بخش پایانی بحث حلول خوب است جنبه های متعدد حلول را دوباره بازخوانی کنیم:
1-نسخ:به معنای بازگشت مکرر از بدنی به بدن دیگرT روح، بدن فرسوده سابق خود را رها کند تا در بدنی دیگر زندگانی تازه ای را، بهتر و یا بدتر از روش و کردارش در زندگی سابق خود آغاز کند.
2-مسخ:یعنی بازگشت روح انسانی در قالب های حیوانی، اگر نیکوکار بود در قالب حیوانی نیک سرشت و اگر تبهکار بود در قالب حیوانی زشت.
3- فسخ :یعنی بازگشت به عالم گیاهان و سیر قهقرایی از عالم حیوانات به عالم نباتات.
4-رسخ:یعنی بازگشت به عالم جمادات.
در باور برخی عرفا و صوفیه چنین اعتقادی نقش بسته که نفوس و ارواح انسانی پس از مرگ در یکی از چهارشکل تناسخ بازگشت دوباره به دنیا دارند.
حتی اشاره به قرآن دارند و ماجرای مسخ شدن یهودیان که بخاطر نافرمانی از دستور خدا تبدیل به بوزینه و خوک شدند.
یا در روایت به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی که شخص دیگری به دار آویخته شد که شبیه حضرت عیسی بود اشاره به تناسخ دارند.
در حالیکه با دقت به هردو مورد و موارد مشابه این معنایش نسخ و مسخ نیست.
در ماجرای مسخ یهود روح آنان وارد بوزینه و خوک جداگانه ای نشد بلکه خود آنان تبدیل به حیوان شدند که عذاب برای اینان بود.
یا در مورد اعدام "یهودا" به جای حضرت عیسی اینگونه نبود که روح حضرت عیسی در بدن این شخص حلول کند(تناسخ صورت گیرد).هرطور به این قضیه نگاه کنیم این جسم بود که منتقل و متغیر شد نه روح!چون روح حضرت عیسی که عروج کرد (به روایتی بعداً جسمش هم بالارفت).پس این اتفاق هیچ ارتباطی با حلول روح در پیکر دیگری ندارد چون لازم است ما دو روح یا دو جسم برای عیسی ع و یهودا قائل بشویم.
اگر همین داستان حضرت عیسی را در نظر بگیریم قاعدتا روح هرکسی که در قالب دیگری وارد شود باید قالب و پیکر میزبان به شکل(پیکر) صاحب اصلی روح تغییر کند!در حالیکه قبلا گفته شد هر انسانی یک نقشه ژنتیکی منحصر به فرد با فاکتورهای خاص و منحصر به فرد دارد که قابل تکرار نیست حتی در دوقلوهای همسان.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها