بخش قابل توجهی از قرآن داستان هست برای بیان حکمتها.این قصه گویی قرآن هم خودش یک نشانه عالی و غیرقابل انکار برای زمینی بودنش هست.یعنی قرآن هم از یک قاعده تمام عیار زمینی برای لطائف و مقصود خودش بهره برداری کرده است.
شتری از داخل کوه بیرون می آید،عصایی تبدیل به اژدها میشود،مجسمه ها گلی تبدیل به موجودات زنده میشوند.
چقدر اینها شبیه افسانه های زمینی هست !
ما حتی میتوانیم به سطح آگاهی های اجتماعی مردمان عصر قرآن و حتی روابط خانوادگی پیامبر را هم از برخی آیات قرآن استخراج کنیم.اینها همه شواهدی است که یقین ما را در زمینی بودن قرآن تقویت میکند.
حتی آیاتی که میخواهد قلب خفته و ذهن غافل انسان را نسبت به خداوند بیدار و آگاه کند از چشم و گوش و لب و استخوان و اثرانگشت و آفرینش شب و روز و حیوانات شاهد مثال می آورد.
هرکجا هم که پرسشی و سئوالی از حوزه فراماده یا ماوراء میشود قرآن سریع و صریح و کوتاه آن را مربوط به علم و امر الهی میداند.مثلا موضوع وقوع قیامت یا روح.
چرا؟آیا قرآن ناتوان از پاسخگویی است؟
نه
در معدود آیاتی اشاره های متعددی به برخی از این مسائل شده اما قرآن همچنان روی قواعد زمینی تاکید میکند چون زمین مهد و مرکز رشد و تعالی جسم و روح و روان است و هر اتفاقی که قرار است بیافتد در همینجا شکل میگیرد حتی تحولات عالم ماوراء با تغییرات زمینی شروع میشود.
دقیقا بخاطر اینهاست که مایلم دوباره درخواستم را تکرار کنم که برای یکبار هم که شده با چنین نگاهی رویکرد جدیدی به قرآن برای بازسازی برنامه حیات زمینی داشته باشیم.
یک ترجمه فارسی خوب قرآن پیدا کنیم.ترجمه بهاءالدین خرمشاهی را پیشنهاد میکنم بدون عجله و هیجان، با صبر و حوصله و آرامش از هرکجای این کتاب دلتان خواست شروع کنید به خواندن.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها