ذر واقع همه آنچه ما از پلیدی ابلیس و رفتار و کردار او شنیده ایم مربوط به متون قرآنی است که ابلیس را کافر،متکبّرو دشمن انسان معرفی کرده است.

در همین قرآن دو جمله از قول شیطان نقل شده است که جای تامّل دارد:
1-بعد اینکه خداوند شیطان را از بارگاه عر الهی اخراج کرد ابلیس خطاب به خداوند می گوید:
مرا فریب دادی!
✨قالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی.
2-ابلیس در قران خطاب به گمراهان می گوید:
من از خدا میترسم !
✨کمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ‏

بجز این دوجمله ما هیچ منبعی که از زبان و قول ابلیس حرفی در مورد اتفاقات خلقت آدم و جریان سجده به او و بعد آن را نداریم اما در خارج از دایره دین و منابع دینی یکسری حرفها در حوزه عرفان و بویژه تصوف هست که به نوعی از زبان ابلیس حرفهایی برای گفتن دارند.
ما فعلاً نقدی روی این اظهار نظرها نداریم و در بخشی از باورهای این طیف فکری و طریقت معنوی به آن خواهیم پرداخت.
اما ابلیس در باوراینان چگونه است؟
ابلیس در پاره ای از باورهای عارفانه و صوفیانه از ماموران الهی است.عده ای از این طائفه معتقدند که شیطان پاسبان حریم الهی است که درآستان این درگاه نشسته است و مانع از آن میشود هر کسی وارد حریم الهی شود.
در مورد غضب و خشم خدا هم نسبت به او معتقدند که ابلیس صفت "عصیان" را از سر عشق به خدا در عالم کائنات پذیرفت.در دیدگاه این جماعت ابلیس از شدت غلبه شوق و عشق داوطلب این شد که با قبول نقش منفی(مطرود و رانده شده و کافر و عاصی) در تکمیل چرخه ی خلقت انجام وظیفه کند.
نگاه اینان به ابلیس یک نگاه عاطفی شدید از سر عشق است که با چاشنی ذوق ادبی هم همراه شده و داستان به ظاهر دلپذیری را رقم میزند.
داستانی که شیطان را تبرئه میکند و از قول او گفته میشود که همه این اتفاقات نقشه الهی بود و در واقع خداوند ابلیس را برگزید تا مقام مُمتَحِن الهی(امتحان گیرنده) را به او عنایت کند و این انتخاب باید به گونه ای می بود که موجب اقناع همگی شود که شد !
و حالا هرچه ابلیس می گوید که این یک نقش و وظیفه است و من آنطوری که شما تصور میکنید نیستم کسی باور نمیکند !
گویا خود ابلیس هم ابتدا زیادی توی نقشش فرو رفت که حالا متوجه شده چه کلاهی سرش رفته است.
در هر حال آنچه از زبان قرآن گفته میشود کاملا خلاف دیدگاه این طیف از عارفان و صوفیان است و البته در شرح و تاویل این اختلاف ادعا شده است که قرآن دو جنبه دارد:
جنبه ظاهری و جنبه باطنی
و هرکدام از این آیات بطنی دارد ونیازمند به تفسیر دقیق.
کلاً این بطن گرایی در عالم عرفان و تصوف خودش یک دنیایی است.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها